قوله تعالى: «و ذا النون» یاد کن آن مرد ماهى را، «إذْ ذهب مغاضبا» که خشمگین برفت، «فظن أنْ لنْ نقْدر علیْه» پنداشت و ندانست که ما بر او چه چیز تقدیر کرده‏ایم. «فنادى‏ فی الظلمات» تا بانگ در گرفت در تاریکى شب، «أنْ لا إله إلا أنْت» که نیست خدایى جز تو، «سبْحانک» پاکى‏ ترا، «إنی کنْت من الظالمین» (۸۷) من از ستمکارانم.


«فاسْتجبْنا له» آواز دادن او را پاسخ کردیم، «و نجیْناه من الْغم» و برهانیدیم او را از آن تنگى و دشوارى. «و کذلک ننْجی الْموْمنین» (۸۸) و هم چنان گرویدگان را رهانیم.


«و زکریا إذْ نادى‏ ربه» یاد کن زکریا را که آواز داد خداوند خویش را، «رب لا تذرْنی فرْدا» گفت خداوند من مرا تنها و بى فرزند مگذار، «و أنْت خیْر الْوارثین» (۸۹) بهتر کسى که باز مانده دارد آن تویى.


«فاسْتجبْنا له» پاسخ کردیم او را، «و وهبْنا له یحْیى‏» و او را یحیى دادیم «و أصْلحْنا له زوْجه» و جفت او را زاینده کردیم، «إنهمْ کانوا یسارعون فی الْخیْرات» در نیکیها شتابندگان بودند، «و یدْعوننا رغبا و رهبا» و ما را مى‏خواندند به نیاز و بیم، «و کانوا لنا خاشعین» (۹۰) و ما را فرو تنان بودند و فرمان پذیر و حکم پسند، «و التی أحْصنتْ فرْجها» و یاد کن آن زن که پاک داشت فرج خویش، «فنفخْنا فیها منْ روحنا» تا درو دمیدیم جان خویش، «و جعلْناها و ابْنها آیة للْعالمین» (۹۱) و او را و پسر او را شگفتى کردیم جهانیان را.


«إن هذه أمتکمْ أمة واحدة» این گروه شما تا بر یک دین باشند، امت اینست، «و أنا ربکمْ فاعْبدون» (۹۲) و من خداوند شمایم مرا پرستید.


«و تقطعوا أمْرهمْ بیْنهمْ» کار دین خویش پاره پاره ببریدند، «کل إلیْنا راجعون» (۹۳) و همه با ما آیند.


«فمنْ یعْملْ من الصالحات» پس هر کس که نیکیها کرد، «و هو موْمن» و بالله تعالى گرویده بود. «فلا کفْران لسعْیه» کردار او را ناسپاسى نیست، «و إنا له کاتبون» (۹۴) و ما کردار او را نویسندگانیم.


«و حرام على‏ قرْیة أهْلکْناها» و حرام است بر هر شهرى که ما آن را هلاک خواهیم کرد، «أنهمْ لا یرْجعون» (۹۵) که هرگز ایشان با ایمان آیند و از کفر خویش توبه کنند.


«حتى إذا فتحتْ یأْجوج و مأْجوج» تا آن گه که باز گشایند یأجوج و مأجوج. «و همْ منْ کل حدب ینْسلون» (۹۶) و ایشان از هر تلى و بالایى مى‏دوند.


«و اقْترب الْوعْد الْحق» و بنزدیک آمد هنگام آن وعده راست، «فإذا هی شاخصة أبْصار الذین کفروا» آن آن گه آنست که چشمهاى کافران گشاده مانده،. «یا ویْلنا» اى ویل هلاک بر ما، «قدْ کنا فی غفْلة منْ هذا» ما در ناآگاهى بودیم از این روزگار، «بلْ کنا ظالمین» (۹۷) بل ناآگاه نبودیم که ستمکاران بودیم.


«إنکمْ و ما تعْبدون منْ دون الله» شما و این بتان که مى‏پرستید جز از الله تعالى، «حصب جهنم» همه در آتش انداختنى‏اند، «أنْتمْ لها واردون» (۹۸) که همه بآن خواهید رسید.


«لوْ کان هولاء آلهة ما وردوها» اگر بتان خدایان بودند بآتش نشدندى «و کل فیها خالدون» (۹۹) و شما و ایشان همه در آتشید.


«لهمْ فیها زفیر» ایشان را است در آن ناله‏اى زار، «و همْ فیها لا یسْمعون» (۱۰۰) و در آن هیچ سخن خویش نشنوند.